غده پینه آل

 

 غده پینه آل

در زیر نیمکره‌های مخ و در بین دو برجستگی جلویی از برجستگی‌های چهارگانه مغز میانی، غده کوچکی قرار دارد که غده صنوبری یا پینه‌آل نام دارد.
غده پینه آل یک ساختمان خاکستری رنگ متمایل به قرمز کوچکی به اندازه یک نخود است که درست در جلوی مخچه جای دارد. در دوران نوزادی غده پینه‌آل نسبتا بزرگ است، ولی قبل از بلوغ مقدار زیادی تحلیل رفته و وچک میشود.
غده پینه آل هورمونی به نام ملاتونین را ترشح می کند که تنظیم کننده ساعت داخلی (بیولوژیک) بدن است. میزان ترشح هورمون ملاتونین در تاریکی افزایش می یابد. به همین علت میزان ملاتونین خون شب ها در بالاترین سطح خود قرار دارد که در طی روز به تدریج از مقدار آن کاسته می شود. نور وارد شده به چشم ها نه تنها به دید ما کمک می کند، بلکه ساعت داخلی بدن را از طریق غدد صنوبری و هیپوفیز به فعالیت وا می دارد.
این غده تنظیم کننده آغاز بلوغ بوده، انسان را به خواب وامی دارد و بر حالات خلقی فرد تاثیر می گذارد.

به تأخیر انداختن بلوغ و افزایش ترشح آلدوسترون از بخش قشری غده فوق‌کلیوی از دیگر فعالیتهای غده پینه آل است. غده پینه آل نقش مهم تنظیمی در عملکرد جنسی و تولید مثلی ایفا می کند.

وظایف غده پینه آل

- تقویت اعمال جنسی

- کاهش عفونت

- بهبود خواب

- بهبود خلق و خو

- افزایش طول عمر

آناتومی هیپ

مفاصل مربوط به استخوان هيپ: استخوان هيپ شامل سه مفصل هيپ، ساكروايلياك و سمفيز پوبيس ميباشد. در مفصل هيـپ، سـر اسـتخوان فمـور و اسـتابولوم استخوان هيپ، در مفصل ساكروايلياك، استخوان ساكروم و قسمت ايليوم استخوان هيپ و در مفصل سمفيز پـوبيس، دو اسـتخوان پوبيس شركت ميكنند.

نكات مهم در مورد مفاصل ناحيه Pelvis  

1)به مفصل هيپ، مفصل استابولو فمورال (Acetabulofemoral) نيز ميگويند. 2) نقش اصلي در منتقل كردن وزن بدن از ستون فقرات به لگن استخواني (Pelvis)، بر عهده مفاصل ساكروايلياك ميباشد. 3) رباط هاي احاطه كننده مفاصل ناحيه لگن، تحت تاثير هورمون هاي مختلف از قبيل: اسـتروژن، پروژسـترون و ريلاكسـين شل ميشوند. اين عامل سبب بزرگتر شدن حفره لگني در هنگام زايمان ميشود. 4) عروق و عصب فمورال در ناحيه قدامي و عصب سياتيك در ناحيه خلفي مفصل هيپ قرار دارد. 5) مفصل هيپ توانايي گردش در حول محور طولي را ندارد. چون براي گردش در حول محور طولي، بايد سر استخوان فمـور از حفره استابولوم بيرون بيايد. 6) دررفتگي مادرزادي مفصل هيپ يا Congenital Dislocation of Hip joint) CDH): اين ناهنجاري بـدليل رشـد نـاقص لبـه بالايي استابولوم اتفاق ميافتد كه در اين حالت سر استخوان فمور بر روي سطح گلوتئال قسـمت ايليـوم اسـتخوان هيـپ بـه طرف بالا سر (ليز) ميخورد. از عوارض CDH، كج شدن تنه در هنگام راه رفتن ميباشد. 7) در صورت دررفتگي (Dislocation) خلفي مفصل هيپ، عصب سياتيك (Sciatic.N) ممكن است آسيب ببيند. 8) خط شنتون (Shenton’s line): از اين خط براي بررسي دررفتگي ها استفاده ميشود كه از كنار فوقاني سوراخ ابتوراتور بـه كنار تحتاني گردن فمور كشيده ميشود.9) حفره استابولوم داراي دو قسمت مفصلي و غير مفصلي ميباشد. قسمت مفصلي بصورت نعـل اسـب بـوده و سـطح هلالـي (Lunate surface) ناميده ميشود كه با سر فمور، تشكيل مفصل هيپ را مـيدهـد. قسـمت غيـر مفصـلي همـان كـف حفـره استابولوم ميباشد. 10) دررفتگي مفصل هيپ به دو صورت قدامي و خلفي اتفاق ميافتد كه دررفتگي خلفي شايع تـر اسـت (بـر خـلاف مفصـل شانه).11) دامنه حركات مفصل هيپ نسبت به مفصل شانه كمتر بوده، اما پايداري بيشتري دارد (بعلت عميق بودن حفره استابولوم ، وجود لابروم كه دهانه حفره استابولوم را تنگ كرده و كشش خوب رباط ها و استحكام خوب عضلات مرتبط با ايـن مفصـل ميباشد).

 

عروق و اعصاب مجاور با استخوان هيپ: 1) عصب سياتيك (Sciatic.N): منشأ اين عصب، شبكه ساكرال (S1,2,3 و L4,5) ميباشد. اين عصـب در زيـر عضـله هرمـي (پيريفورميس) قراردارد و از طريق سوراخ سياتيك بزرگ، از لگن خارج ميشود. شاخه هاي اين عصـب عبارتنـد از: الـف) شـاخه عضلاني به عضلات چهار سر ران ب) شاخه مفصلي به مفصل هيپ ج) شاخه انتهايي آن، عصب پرونئـال مشـترك ( Common peroneal) و عصب تيبيال ميباشد. 2) عصب پودندال (Pudendal.N): ايـن عصـب، شـاخهاي از شـبكه سـاكرال مـيباشـد. . ايـن عصـب در زيـر عضـله هرمـي (پيريفورميس) قرار دارد و با عبور سوراخ سياتيك بزرگ و كوچك، از لگن خارج ميشود. 3) عصب ابتوراتور (Obturator.N): منشأ اين عصب، شبكه كمري (L2,3,4) ميباشد. اين عصب با عبور از ديواره خارجي لگـن به قسمت قدامي فوقاني سواخ ابتوراتور ميرسد. 4) عصب گلوتئال فوقاني (Sup Gluteal.N): اين عصب، شاخهاي از شبكه ساكرال ميباشد. عصب گلوتئال فوقاني دربالاي عضله هرمي (پيريفورميس) قرار ميگيرد و از طريق سوراخ سياتيك بزرگ، از لگـن خـارج مـيشـود. ايـن عصـب، عضـلات گلوتئـوس مديوس، گلوتئوس مينيموس و تنسور فاسيالاتا را عصب ميدهد. 5) عصب گلوتئال تحتاني (Inf Gluteal.N): اين عصب، شاخهاي از شبكه ساكرال ميباشد. . عصب گلوتئال تحتاني در زير عضله هرمي (پيريفورميس) قرار ميگيرد و از طريق سوراخ سـياتيك بـزرگ، از لگـن خـارج مـيشـود. ايـن عصـب، عضـله گلوتئـوس ماگزيموس را عصب ميدهد. 6) شريان ايلياك مشترك (Common iliac.A): اين شريان ادامه شاخه انتهايي شريان آئورت شـكمي مـيباشـد كـه در قـدام مفصل ساكروايلياك به شريان ايلياك داخلي و شريان ايلياك خارجي تقسيم ميشود. 7) شريان ايلياك داخلي (Int iliac.A): شاخهاي از شريان ايلياك مشترك ميباشد كه در محاذات ديسـك بـين مهـرهاي L5 و S1 از آن منشعب ميشود و با عبور از سوراخ سياتيك بزرگ به دو شاخه قدامي و خلفي تقسيم ميشود. شاخه هـاي آن عبارتنـد از: شريان نافي، شريان ركتال مياني، شريان رحمي، شريان ابتوراتور، شريان گلوتئال فوقاني و تحتاني، شريان ايليـو لومبـار، شـريان پودندال داخلي و ........ . 8) شريان ايلياك خارجي (Ext iliac.A): ، شاخهاي از شريان ايلياك مشترك ميباشد كه با عبور از زير رباط اينگوينـال (ناحيـه بين ASIS و Symphysis pubis)، لگن كاذب را ترك كرده و به شريان فمورال تبديل ميشود و ادامه مسير مـيدهـد. شـاخه هاي آن عبارتند از: شريان اپي گاستريك تحتاني (Inferior epigastric) و شـريان ايليـاك سـير كمفلكـس عمقـي ( Deep) . circumflex iliac 9) وريد ايلياك مشترك (Common iliac.V): اين وريد از بهم پيوستن وريد هاي ايلياك داخلـي و خـارجي در جلـوي مفصـل ساكروايلياك تشكبل ميشود. 10) وريد ايلياك داخلي (Int iliac.V): اين وريد از بهم پيوستن وريد هاي نافي، ركتال ميـاني، رحمـي، واژينـال، ركتـال فوقـاني، گلوتئال فوقاني و تحتاني و ....... بوجود ميآيد. 11) وريد ايلياك خارجي (Ext iliac.V): اين وريد از بهم پيوستن وريد اپي گاستريك تحتاني و وريد سير كمفلكس ايلياك عمقي بوجود ميآيد.

 

نكات مهم درمورد عروق و اعصاب مجاور با استخوان هيپ: 1) عصب سياتيك قطور ترين عصب بدن است . 2) اعصاب گلوتئال فوقاني و تحتاني، سياتيك، عصب پودندال، عصب مربوط بـه عضـله ابتوراتـور داخلـي و عصـب مربوط به عضله چهار سر راني از سوراخ سياتيك بزرگ عبور ميكنند. 3) عصب پودندال و عصب مربوط به عضله ابتوراتور داخلي از سوراخ سياتيك كوچك ،نيزعبور ميكنند. 4) ترومبوز (Thrombusis): در شريان ايلياك شيوع بيشتري دارد. تكنيك هاي تصويربرداري پزشكي از استخوان هاي ناحيه Pelvis A) راديوگرافي از ناحيه Pelvis و مفصل هيپ: راديوگرافي از لگن معمولا در دو وضعيت AP & Lateral و راديوگرافي از مفصـل هيـپ در دو وضـعيت AP و AP-Oblique صورت انجام ميشود. □ نكته: در راديوگرافي از لگن در وضعيت AP نبايد هيچگونه چرخشـي در لگـن بيمـار وجـود داشـته باشـد (در صورت چرخش، عدم تقارن در سوراخ هاي ابتوراتور دو طرف ديده خواهد شد). توموگرافي كامپيوتري (CT Scan) از ناحيه Pelvis و مفصل هيپ: از روش CT Scan براي بررسي ميزان گستردگي تومور ها، ميزان صدمات استخواني و ناهنجاري هاي مـادرزادي مفصـل هيـپ استفاده ميشود (روشي مناسب براي ارزيابي مفصل، قبل از جراحي ميباشد). تصويربرداري به روش تشديد مغناطيسي (MRI) از ناحيه Pelvis و مفصل هيپ 

آناتومی مچ دست

آناتومی دست (hand)

 

عروق و اعصاب مجاور با استخوان هاي ناحيه دست

1)عصب اولنار(ulnar nerve):عصب اصلي دست ميباشد. در مچ دست عصب اولنار در سمت خارج وتر عضله فلكسور كارپي اولناريس قرار گرفته و بعد بـا 15 عبور از سطح فلكسور رتيناكولوم و در حاليكه از بين استخوان پيزيفورم و عروق اولنار عبور ميكند، وارد كف دست مـيشـود. در كف دست اين عصب به دو شاخه انتهايي سطحي و عمقي تقسيم ميشود. :(Median.N) مدين عصب (2 عصب مدين به دليل نقشي كه در كنترل حركات انگشت شست دارد، از اهميت زيادي برخوردار است زيرا شست نقـش اساسـي در عمل گرفتن اشياء دارد. اين عصب در حاليكه در جلوي بورس اولنار و در فضاي باريكي داخل تونل كارپال قـرار دارد از عمـق فلكسور رتيناكولوم عبور كرده و وارد كف دست ميشود. بلافاصله در زير فلكسور رتيناكولوم به دو شاخه داخلي و خارجي تقسـيم ميشود. :(Radial.N) راديال عصب (3 آن قسمت از عصب راديال كه وارد دست ميشود، ادامه شاخه انتهايي سطحي عصب ميباشد. اين شاخه وارد پشت دست شده و به چهار تا پنج شاخه دورسال ديژيتال تقسيم ميشود. ■ شريان هاي دست، بخش هاي پاياني شريان هاي راديال و اولنار هستند. شاخه هاي اين شريان ها بـه يكـديگر مـيپيوندنـد تـا سطحي و عمقي را تشكيل ميدهند. 16 كانال هاي آناستوموزي به نام قوس هاي پالمار 4) شريان اولنار (Ulnar.A): شريان اولنار كه شاخه شريان براكيال ميباشد، از ساعد گذشته و با عبـور از سـطح (روي) فلكسـور رتيناكولوم، وارد كف دست ميشود و به دو شاخه پالمار سطحي و عمقي تقسيم ميشود. 5) شريان راديال (Radial.A): اين شريان در ناحيه مچ دست، به سمت عقب و در كنار خارجي اسـتخوان هـاي مـچ تـا انتهـاي فضاي بين اولين و دومين متاكارپ پيش ميرود. اين شريان در كف دست به شـريان اصـلي شسـت (Princeps pollicis.A) و شريان رادياليس اينديسيس (Radialis indicis.A) تقسيم شده. اين شريان از روي رباط خارجي مفصل مچ و استخوان هاي اسكافوئيد و تراپزيوم عبور مينمايد. 

نكات مهم در مورد عروق و اعصاب ناحيه دست 

1) قسمت اصلي قوس پالمار عمقي توسط بخش انتهايي شريان راديال ساخته ميشود. 2) قسمت اصلي قوس پالمار سطحي، توسط شريان اولنار ساخته ميشود. 3) قوس پالمار سطحي، اولين كانال ارتباطي بين شريان هاي راديال و اولنار در كف دست ميباشد. 4) قوس پالمار عمقي، دومين كانال ارتباطي بين شريان هاي راديال و اولنار در كف دست ميباشد. 5) انفيه دان تشريحي يك فرورفتگي پوستي مثلثي شكل در سطح خارجي مچ دست است كه ميتوان نبض شريان راديـال را در اين ناحيه حس كرد. 6) دو شريان تغذيهاي به استخوان وارد ميشود كه يكي از جلوي توبركل و ديگري از سمت عقب تنه داخل ميشوند( مطابق شكل پايين). در 13% افراد يا دو شريان فوق از طريق توبركل وارد ميشوند يا از نيمه پاييني وارد ميشوند. در چنين مواردي به قسمت فوقاني استخوان خونرساني نشده و استخوان دچار نكروز ميشود. شكل هاي 2-172 و 2 -173 عروق تغذيهاي استخوان اسكافوئيد (پيكان هاي سفيد در شكل فوق) و نكروز قسمت پروگزيمال استخوان اسكافوئيد ( پيكان مشكي در شكل فوق). ● نكته باليني: □ سندرم تونل كارپال (Carpal Tunnle Syndrome): از نظر باليني ممكن است عصب مدين در تونل كارپال تحت فشار قرار گرفته و در نتيجه سندرم تونل كارپـال ايجـاد شـود. ايـن سندرم ناشي از دو علت اساسي ميتواند باشد: الف) كار فرد به نوعي ميباشد كه بطور بيش از حد از دست خود استفاده ميكند (مانند نويسندگان و افراد تايپيست)؛ ب) بعلـت برخي اختلالات متابوليسمي مانند اورمي و يا اختلالات كاركرد تيروئيد. علايم اين بيماري عبارت اسـت از : درد و بـي حسـي در ناحيه عصب مدين. عصب مدين، نيمه داخلي و خارجي سطح پالمار انگشتان شست، اشاره و مياني و همچنين نيمه راديـال (خـارجي) انگشـت چهـارم (حلقه) را عصب دهي ميكند، بنابراين گزگز و بي حسي در اين ناحيه مشاهده ميشود. آزمون باليني جهت تشخيص اين بيمـاري، Hyper Flexion مچ دست به مدت چند دقيقه كه در صورت گرفتاري عصب مدين، باعث بروز علايم ذكر شده خواهد شد.دررفتگي استخوان لونيت نيز ممكن است سبب اين سندرم شود. اين عارضه در زنان شايع ميباشد و معمولا بين سنين 40 تـا 70 سالگي رخ ميدهد.

 

تكنيك هاي تصويربرداري پزشكي از استخوان هاي ناحيه Hand: A) راديوگرافي از استخوان هاي ناحيه Hand: معمولا درخواست راديوگرافي در سه وضعيت PA-Oblique 45̊، PA و Lateral ميباشد.

اسكن راديوايزوتوپ (RNI) از ناحيه Hand: معمولا از اين روش براي بررسي ميزان فعاليت متابوليكي استخوان ها و تشخيص زودرس متاستازها استفاده ميشود.

توموگرافي كامپيوتري ( CT Scan) از ناحيه دست

آناتومی دست

آناتومی دست(hand anatomy)

 

استخوان بندي دست شامل 3 قسمت ميباشد كه عبارتند از: استخوان هاي مچ دست (كارپال)، كف دست (متاكارپال) و انگشتان (فالانژ)؛حال به تشريح هر يك از اين قسمت ها ميپردازيم: الف) استخوان شناسي استخوان هاي مچ دست : تعداد استخوان هاي كارپال، هشت عدد ميباشد كه در دو رديف چهار تايي قرار ميگيرند.اسـتخوان هـاي رديـف پروگزيمـال از خارج به داخل عبارتند از: اسكافوئيد(Scaphoid)، لونيت (Lunate)، تـري كوئتـارال (Triquetral) و پيزيفـورم (Pisiform). استخوان هاي رديف ديستال كه با قسمت پروگزيمال متاكارپ ها مفصـل مـيشـوند، از خـارج بـه داخـل عبارتنـد از: تراپزيـوم (Trapezium)، تراپزوئيد (Trapeziod)، كاپيتيت (Capitate) و هميت (Hamate)

ب) استخوان شناسي استخوان هاي كف دست : تعداد استخوان هاي متاكارپ 5 عدد ميباشد. هر متاكارپ شامل سه قسمت انتهاي پروگزيمال (Base)، تنـه (Shaft) و انتهـاي ديستال (Head) ميباشد كه انتهاي پروگزيمال متاكارپ با استخوان هاي رديف ديستال مچ دست، تشـكيل مفصـل مچـي -كـف دستي (Carpometacarpal) را ميدهد. انتهاي ديستال متاكارپ با بند هاي پروگزيمال مفصل ميشوند. ج) استخوان شناسي بند انگشتان : بند انگشتان شامل 3 قسمت قاعده، تنه و سر ميباشد كه قاعده تشكيل انتهاي پروگزيمال و سر تشكيل انتهاي ديستال را ميدهد. هر انگشت سه بند پروگزيمال، مياني و ديستال دارد، اما انگشت شست تنها داراي دو بنـد پروگزيمـال و ديسـتال مـيباشـد. بنـد پروگزيمال با انتهاي ديستال متاكارپ ها، تشكيل مفصل كفي -انگشتي (Metacarpophalangeal) را ميدهد. نكات مهم آناتومي استخوان هاي ناحيه Hand 1) استخوان اسكافوئيد، خارجي ترين و بزرگترين استخوان رديـف پروگزيمـال مـچ دسـت مـيباشـد و اسـتخوان كپيتيـت بزرگترين استخوان مچ دست ميباشد. 2) استخوان پيزيفورم يا نخودي، كوچكترين استخوان مچ دست ميباشد. 3) متاكارپ دوم، بلندترين استخوان كف دست (متاكارپ) ميباشد و نسبت به متاكارپ هاي ديگر، با استخوان هاي بيشتري مفصل ميشود. 4) اولين استخواني كه در مچ دست شروع به استخوان سازي ميكند، كاپيتيت (در ماه دوم پس از تولد) و آخـرين اسـتخوان نيز پيزيفورم (حدودا سال دهم پس از تولد) ميباشد. 5) شكستگي متاكارپ پنجم نيز شايع است كه به شكستگي بوكسور (Boxer’s Fracture) معروف است

ادامه نوشته

آناتومی ساعد

عروق و اعصاب مجاور با استخوان هاي راديوس و اولنا: 1) شريان راديال (Radial.A): شريان راديال از شريان براكيال در قسمت حفره كوبيتال منشعب شده و به سمت مچ دست جهت ميگيرد. شاخه هاي اين شريان عبارتند از: الف) شـريان ريكورنـت راديـال (Radial Recurreny Artery) ب) شـاخه پالمـار .(Superficial palmar branch) سطحي پالمار شاخه (ج (Palmar carpal branch) كارپال 2) شريان اولنار (Ulnar.A): شريان اولنار از شريان براكيال در قسمت حفره كوبيتال منشعب شده و بـا عبـور از جلـوي فلكسـور رتيناكولوم وارد كف دست ميشود. شاخه هاي شريان اولنار عبارتند از: الف) شريان ريكورنت اولنار قـدامي ( Ant Recurreny ulnar Artery) ب) شريان ريكورنت اولنار خلفـي (Post Recurreny ulnar Artery) ج) شـريان بـين اسـتخواني مشـترك (Common interosseus.A) د) شـاخه دورسـال كارپـال (Dorsal carpal branch) و) شـاخه پالمـار كارپـال ( Palmar .(carpal branch 3) شريان بين استخواني جلويي: عميق ترين شريان ناحيه قدام ساعد ميباشد. اين شريان، شاخه هاي تغذيهاي براي استخوان هاي راديوس و اولنا و يك شاخه نزولي به قوس كارپال قدامي ميفرستد. 4) عصب مدين (Median.N): مهمترين عصب ناحيه جلويي ساعد ميباشد. اين عصب از طريق تونل مچ (Carpal Tunnle) به سمت كف دست جهت ميگيرد. شاخه بين استخواني قدامي، شاخه پالمار كوتانئوس و شاخه ارتباطي از انشعابات اين عصب مهـم ميباشد. 5) عصب اولنار (Ulnar.N): اين عصب از قسمت خلفي اپي كونديل داخلي هومروس وارد ناحيه سـاعد شـده و بـا عبـور از روي فلكسور رتيناكولوم وارد كف دست ميشود. شاخه جلدي پالمار، شاخه جلدي دورسال، شاخه عضلاني به فلكسور كارپي اولنـاريس و شاخه مفصلي به مفصل آرنج، از انشعابات اين عصب ميباشد. 6) عصب راديال (Radial.N): اين عصب با عبور از اپي كونديل خارجي هومروس به دو شاخه: الف) انتهاي عمقي كه با عبـور از تاندون عضله سوپيناتور وارد ناحيه خلفي ساعد شده ب) انتهاي سطحي كه از ناحيه جلوي سـاعد بـه سـمت مـچ دسـت جهـت ميگيرد.

ادامه نوشته

آناتومی ساعد

مقايسه استخوان هاي راديوس و اولنا الف) وجوه تشابه بين استخوان هاي راديوس و اولنا: 1) هر دو داراي دو انتها و يك تنه ميباشند. 2) هر دو داراي يك مركز اوليه و دو مركز ثانويه استخوان سازي ميباشند. 3) هر دو در ناحيه ساعد قرار دارند. 4) هر دو جزء استخوان هاي بلند ميباشند. 5) هر دو داراي 3 سطح و 3 كنار ميباشند. 6) هر دو داراي زائده استايلوئيد (Styloid process) در انتهاي ديستال ميباشند. ب) وجوه تفاوت بين استخوان هاي راديوس و اولنا: 1) سر(Head) استخوان راديوس در انتهاي فوقاني قرار دارد، در حاليكه سر استخوان اولنا در انتهاي ديستال قرار دارد. 2) استخوان راديوس كوتاهتر از استخوان اولنا ميباشد. 3) تنه (Shaft) استخوان اولنا بتدريج از بالا به پايين باريك تر ميشود، در حاليكه تنه اسـتخوان راديـوس از بـالا بـه پـايين بتدريج پهن تر ميشود. 4) زائده استايلوئيد استخوان راديوس نسبت به زائده استايلوئيد استخوان اولنا، پايين تر و عقب تر قرار دارد. 5) استخوان راديوس با استخوان هاي رديف پروگزيمال مچ دست، تشكيل مفصل مچ دست (راديو -كارپال) را ميدهد، در حاليكه استخوان اولنا از اين ويژگي برخوردار نيست. 6) استخوان اولنا در قسمت داخل ساعد قرار دارد، اما استخوان راديوس در قسمت خارج ساعد قرار دارد.

گاهي اوقات دو استخوان ساعد با هم يكي ميشوند كه به اين حالت راديو -اولنار سينوزتوزيس ( Radio-ulnar synostosis ) گويند. ■ در حالت Pronation ساعد، استخوان هاي راديوس و اولنـا در يـك سـوم فوقـاني، بـر روي هـم منطبـق مـيشـوند (حالـت Superimposed)

ادامه نوشته

آناتومی استخوان رادیوس

آناتومی استخوان رادیوس(زند زبرین)

استخوان شناسي استخوان راديوس : استخوان راديوس در قسمت خارجي ساعد قرار دارد و با استخوان هومروس در تشكيل مفصل آرنـج ، بـا اسـتخوان هـاي رديـف پروگزيمال مچ دست (استخوان هاي اسكافوئيد و لونيت) در تشكيل مفصل مچ دست و با انتهاي تحتاني استخوان اولنا در تشـكيل مفصل راديو -اولنار تحتاني شركت ميكند. اين استخوان داراي دو انتهاي فوقاني و تحتاني و يك تنه ميباشد. انتهاي فوقاني شامل سر، گردن و برجستگي راديال ميباشد. سر در تشكيل مفصل راديوهومرال و راديـو -اولنـار فوقـاني شـركت ميكند. در قسمت زير سر، گردن و در قسمت زير و داخل گردن، برجستگي راديال قـرار دارد. تنـه اسـتخوان راديـوس داراي 3 كنار قدامي، خلفي و داخلي (بين استخواني) و 3 سطح قدامي، خلفي و خارجي ميباشد. انتهاي تحتاني (ديستال) پهن بـوده و سـطح تحتاني آن داراي دو ناحيه ميباشد كه با استخوان هاي ناوي و هلالي مفصل ميشود. زائده نيزهاي نيـز در انتهـاي ديسـتال قـرار دارد. 

 

نكات مهم آناتومي استخوان راديوس

1) استخوان راديوس، معادل استخوان تيبيا (درشت ني) در اندام تحتاني ميباشد. 2) سر (Head) استخوان راديوس، در انتهاي پروگزيمال واقع شده است. 3) بريدگي راديال استخوان اولنا و ليگامان حلقوي، فضايي ايجاد ميكنند كه سر استخوان راديوس در آن قـرار مـيگيـرد و مفصل راديو _اولنار فوقاني (Sup.Radio_ulnar.joint) را ميسازد. 4) علت اينكه در استخوان راديوس، قسمت هاي سر و گردن براحتي ميتوانند در جاي خود بچرخنـد، عـدم اتصـال كپسـول مفصلي آرنج به اين دو قسمت ميباشد. 5) خط مايل قدامي (Ant.oblique.line) مربوط به كنار قدامي استخوان راديوس ميباشد. 6) انتهاي ديستال راديوس جهت مفصل شدن با استخوان ناوي (اسكافوئيد)، يك ناحيـه مثلثـي در قسـمت خـارجي (لتـرال) سطح مفصلي مچ دست (كارپال) ايجاد كرده؛ در حاليكه جهت مفصل شدن با استخوان هلالي (لونيت) يك ناحيـه مربعـي در قسمت داخلي سطح مفصلي مچ دست ايجاد ميكند. 7) استخوان راديوس داراي يك مركز اوليه و دو مركز ثانويه استخوان سازي ميباشد. 8) در سطح خارجي قسمت مياني تنه استخوان راديوس، تكمه پروناتور (Pronator Tubercle) قـرار دارد كـه مقصـد عضـله .ميباشد Pronator teres 9) تكمه پشتي (Dorsal Tubercle) در سطح پشتي انتهاي ديستال استخوان راديوس قرار دارد. 10) در انتهاي ديستال استخوان راديوس : الف) زائده نيزهاي (استايلوئيد) از سطح خارجي به سمت پايين جهـت مـيگيـرد. ب) بريدگي اولنار (Ulnar.Notch) در سطح داخلي قرار دارد كه با مفصل شدن با سر استخوان اولنـا، مفصـل راديـو _اولنـار تحتاني را تشكيل ميدهد. 11) تنه (Shaft)، ديافيز استخوان راديوس را تشكيل ميدهد. 12) تنه استخوان راديوس از بالا به پايين، پهن تر (افزايش قطر) ميشود.13) نيمه دررفتگي (Subluxation) سر استخوان راديوس، يعني سر استخوان راديوس از ليگامان حلقوي خـارج مـيشـود. در اين حالت سر استخوان را ميتوان در زير اپي كونديل خارجي استخوان هومروس لمس كرد. 14) در صورت عدم وجود استخوان راديوس، دست به سمت خارج ميچرخد. 15) چون زائده استايلوئيد راديوس پايين تر از زائده استايلوئيد اولنا قرار ميگيرد، لذا چرخش (انحـراف) راديـوس ( Radial deviation) كمتر از چرخش اولنا (Ulnar deviation) ميباشد. 16) شكستگي گالزي (Galeazzi fracture): شكستگي تنه راديوس + دررفتگي سر استخوان اولنا ميباشد.17) شكستگي كاليس (Colle’s Fx): شكستگي انتهاي ديستال استخوان راديوس، بـا جابجـايي بـه سـمت عقـب و خـارج . در حالت طبيعي زائده استايلوئيد راديوس پايين تر از زائده استايلوئيد اولنا ميباشد كـه در صـورت شكسـتگي كـاليس، زائـده استايلوئيد راديوس بالاتر از زائده استايلوئيد اولنا قرار ميگيرد.18) شكستگي اسميت (Smith’s Fx): اين حالت، عكس شكستگي كاليس است. شكستگي انتهاي ديستال استخوان راديـوس، با جابجايي به سمت جلو. اين حالت وقتي اتفاق ميافتد كه دست در وضعيت پالمار فلكسيون (Palmar flexion) باشـد و فـرد بر روي پشت دست بيفتد.19) شكستگي كاليس نسبت به شكستگي اسميت در استخوان راديوس شايع تر است. 20) شكستگي انتهاي تحتاني راديوس، شايع ترين شكستگي در افراد بالاي 40 سال ميباشد. 21) شكستگي كاليس معمولا در 2 سانتيمتري بالاتر از سطح مفصلي تحتاني راديوس و به صورت عرضي صورت ميگيرد. 22) از مهمترين عوارض شكستگي كاليس، تحت فشار قـرار گـرفتن عصـب مـدين و پـارگي تانـدون اكستنسـور پوليسـيس لونگوس ميباشد. 23) شكستگي هاي سر، گردن و تنه استخوان راديوس نيز ممكن است اتفاق بيافتد.

آناتومی آرنج

نكات مهم در مورد عروق و اعصاب مجاور با استخوان هومروس و مفصل آرنج 1) حفره كوبيتال، يك حفره به شكل مثلث بوده كه در جلوي آرنج قرار دارد. 2) حفره كوبيتال، معادل حفره پوپليتĤل (در پشت مفصل زانو) در انتهاي تحتاني ميباشد. 3) وريد ميان آرنجي در حفره كوبيتال قرار دارد كه جهت الف) تزريق داخل وريدي (IV) ب) انتقال خون از آن استفاده ميشود؛ زيرا در هنگام تزريقات، جابجا نمي شود. 4) ضربان شريان بازويي در اين حفره شنيده ميشود، لذا ميتوان از اين ناحيه جهت اندازه گيري فشار خون استفاده كرد. 5) وريد سفاليك، معادل وريد صافنوس بزرگ در اندام تحتاني ميباشد. 6) وريد بازيليك، معادل وريد صافنوس كوچك در اندام تحتاني است. 7) در صورت آسيب به عصب اولنار، عضله فلكسور كارپي اولناريس فلج ميشود.

ادامه نوشته

آناتومی آرنج

آناتومی مفصل آرنج 

نكات مهم در مورد مفصل آرنج 1) در تشكيل مفصل آرنج، سه مفصل شركت دارند. اين مفاصل عبارتند از: الف) مفصل هومرو اولنار؛ كه بـين قسـمت تروكلـه آ استخوان هومروس با حفره تروكله آر استخوان اولنا ميباشد. ب) مفصـل هـومرو راديـال: كـه بـين قسـمت كـاپيتولوم اسـتخوان هومروس با سر استخوان راديوس ميباشد. ج) مفصل راديو _ اولنار فوقاني (Sup.Radio_ulnar.joint): كه بين انتهاي فوقاني استخوان هاي راديوس و اولنا ميباشد. 2) به علت اينكه سه استخوان در تشكيل مفصل آرنج دخالت دارد، لذا مفصل آرنج يك مفصل مركب (Compound) ميباشد. 3) به مجموع سه مفصل هومرو اولنار، هومرو راديال و راديو اولنار تحتاني، مفاصل كوبيتال نيز ميگويند. 4) زاويه حمل (Carrying Angle): زاويه بين محور طولي بازو با محور طـولي سـاعد، وقتـي كـه سـاعد در حالـت Flexion و Supination (كف دست رو به بالا) است. مقدار اين زاويه در آقايان̊170 و در خانم ها ̊ 167 ميباشد. 5) دو ليگامان مهم در مفصل آنج عبارتند از: الف) ليگامان طرفي اولنار (Ulnar collateral.Lig): به شكل مثلث بوده كه از اپي كونديل داخلي استخوان تا استخوان اولنا ادامه دارد. ب) ليگامان طرفي راديال (Radial collateral.Lig): به شكل بادبزن بـوده كه از اپي كونديل خارجي استخوان هومروس تا ليگامان آنولار (حلقوي) ادامه دارد. شكل 2-62 ليگامان طرفي راديال (لترال) شكل 2-63 ليگامان طرفي اولنار (مديال) شكل 2-64 ليگامان حلقوي (Annular) 6) كپسول مفصلي آرنج، در قسمت خلفي ظعيف ميباشد؛ به همين دليل دررفتگي مفصل آرنج معمولا به سمت خلف است. 7) دررفتگي مفصل آرنج معمولا با شكستگي زائده كورونوئيد استخوان اولنا و آسيب به عصب اولنار توأم ميباشد. 8) در صورتي كه ساعد در حالت Pronation (كف دست رو به پايين) و به مفصل آرنج نيز ضربه وارد شود، ممكن است سبب درد و كشيدگي اپي كونديل خـارجي اسـتخوان هـومروس شـود كـه بـه آرنـج تنـيس بـازان (Tennis Elbow) يـا ( Lateral Epicondylitis) معروف است (يكي از علل عمده، رگ به رگ شدن ليگامان راديال كولترال ميباشد). 9) در صورت رگ به رگ شدن ليگامان اولنار كولترال، ممكن است اپي كونديل داخلي دچار درد و كشـيدگي شـود كـه بـه ايـن حالت آرنج گلف بازان (Golfer’s Elbow) ميگويند.

مفصل آرنج، معادل مفصل زانو در اندام تحتاني است

ادامه نوشته

آناتومی بازو

اتصال عضلات و ليگامان ها به استخوان هومروس : A) عضله ساب اسكاپولاريس : به تكمه كوچك ميچسبد. B) عضله سوپرااسپيناتوس : به تكمه بزرگ (رويه فوقاني آن) ميچسبد. C) عضله اينفرااسپيناتوس : به تكمه بزرگ (رويه مياني آن) ميچسبد. D) عضله ترس مينور : به تكمه بزرگ (رويه تحتاني آن) ميچسبد. E) عضله پكتوراليس ماژور : به ناودان بين تكمهاي (لبه خارجي آن) ميچسبد. F) عضله لاتيسموس دورسي : به ناودان بين تكمهاي (كف آن) ميچسبد. G) عضله ترس ماژور : به ناودان بين تكمهاي (لبه داخلي آن) ميچسبد. H) عضله دلتوئيد : به توبروزيتي دلتوئيد ميچسبد. I) عضله بازويي : مبدأ آن از قسمت پاييني سطوح قدامي - داخلي و قدامي - خارجي ميباشد. J) عضله آنكانئوس : مبدأ آن از سطح خلفي اپي كونديل خارجي ميباشد.

مفاصل مربوط به استخوان هومروس:

استخوان هومروس با استخوان اسكاپولا در تشكيل مفصل گلنوهومرال و با استخوان هاي راديوس و اولنا در تشـكيل مفصـل آرنـج شركت ميكند.

آناتومی استخوان بازو

آناتومی استخوان بازو(هومروس)

استخوان شناسي : هومروس، استخواني دراز بوده كه داراي يك تنه و دو انتهاي فوقاني (Proximal) و تحتاني (Distal) است. ايـن اسـتخوان داراي تنه منشوري شكل بوده كه داراي سه سطح داخلي، خارجي و خلفي و داراي سه كنار داخلي، خارجي و قدامي ميباشد. سـه سـطح فوق، توسط سه كنار از هم مجزا ميشوند. استخوان هومروس با استخوان اسكاپولا تشكيل مفصل شانه و با استخوان هاي اولنا (زند زيرين) و راديوس (زند زبرين) تشكيل مفصل آرنج (Elbow) را ميدهد. انتهاي فوقاني هومروس شامل سر (كه بصورت كروي است)، گردن آناتوميكي (كه زير سر قرار دارد)، تكمه هاي كوچك و بزرگ ( زير گردن آناتوميكي) و گردن جراحي ( در قسمت تحتاني تكمه هاي كوچك و بزرگ و همچنين مرز بين انتهاي فوقـاني و تنـه) ميباشد. در سطح خارجي قسمت مياني تنه، يك برجستگي به نام توبروزيتي دلتوئيد قرار دارد. انتهاي تحتاني هومروس داراي اپي كونديل هاي داخلي و خارجي جهت اتصال عضلات ميباشد. انتهاي تحتاني داراي يك سطح مفصلي (Condyle) است. اين سطح مفصلي داراي دو قسمت داخلي و خارجي ميباشـد. قسـمت داخلي كه قرقره (Trochlea) نام دارد، با بريدگي تروكله آر استخوان اولنا مفصل مـيشـود. قسـمت خـارجي نيـز سـر كوچـك (Capitulum) ناميده ميشود كه با سر استخوان راديوس مفصل ميشود.

 

نکات مهم آناتومي استخوان هومروس 1) استخوان بازو معادل استخوان ران (فمور) در اندام تحتاني ميباشد. 2) از ويژگي هاي منحصر بفرد استخوان هومروس، داشتن دو گردن (جراحي و آناتوميكي) است. 3) بلندترين و بزرگترين استخوان اندام فوقاني است. 4) شكستگي گردن جراحي استخوان هومروس شايع است، اما شكستگي گردن آناتوميكي زياد شايع نيسـت. در شكسـتگي گـردن جراحي، ممكن است عصب آگزيلاري آسيب ببيند و مفصل شانه دچار خشكي يا جمود شود.5) نقطه ضعف ديگر استخوان، تنه ميباشد كه دچار شكستگي ميشود. در اين حالت ممكن اسـت عصـب راديـال كـه در داخـل ناودان راديال قرار دارد، آسيب ببيند. 6) ناحيه سوپرا كونديلار، نقطه ضعف ديگر استخوان ميباشد. با توجه به اينكه عصب اولنار در قسمت خلفي اپي كونـديل داخلـي قرار دارد، لذا شكستگي اين ناحيه ممكن است كه به عصب اولنار آسيب جدي وارد نمايد (شكستگي سوپراكونديلار يك شكستگي شايع در كودكان است كه ممكن است شريان بازويي نيز در اين شكستگي پاره شود).7) با توجه به اينكه ثلث مياني و فوقاني هومروس داراي تغذيه عروقي خوبي نيست، لذا در صورت بـروز شكسـتگي هـاي گـردن جراحي و تنه، احتمال جوش خوردن ضعيف (كم) ميباشد. 8) تكمه كوچك در سمت قدامي (جلويي) انتهاي فوقاني و تكمه بزرگ در سمت خارجي انتهاي فوقاني قرار دارد. 9) ناودان بين تكمهاي (Bicipital)، تكمه كوچك را از بخش قدامي تكمه بزرگ جدا مـيكنـد و محتويـات آن شـامل سـر دراز عضله بايسپس و شاخه صعودي شريان سيركومفلكس هومرال جلويي ميباشد. 10) ناودان مارپيچ در قسمت خلفي تحتاني توبروزيتي دلتوئيد قرار دارد كه جايگاه عصب راديال است. 11) حفره راديال (Radial fossa) در سطح قدامي انتهاي تحتاني هومروس و در بالاي كپيتولوم قرار دارد كه محل قـرار گيـري سر استخوان راديوس در هنگام فلكسيون آرنج ميباشد. 12) حفره كورونوئيد (Coronoid fossa) در سطح قدامي انتهاي تحتاني هومروس و در بالاي تروكله آ قرار داشته كه محل قرار گيري زائده كورونوئيد استخوان اولنا در هنگام فلكسيون آرنج ميباشد. 13) حفره اوله كرانون (Olecranon fossa) در سطح خلفي انتهاي تحتاني هومروس قرار داشته كه محل قرار گيري زائده اولـه كرانون استخوان اولنا در هنگام اكستنسيون آرنج ميباشد. 14) دررفتگي مفصل شانه، اغلب با شكستگي تكمه بزرگ هومروس همراه است. 15) درمان شكستگي سوپراكونديلار، گچ گرفتن به مدت 3 هفته ميباشد. 16) استخوان هومروس داراي يك مركز اوليه و هفت مرکز ثانویه استخوان سازی میباشد .

17) ضربان شريان براكيال (بازويي) را ميتوان در فضاي جلوي آرنج، با گذاشتن گوشي پزشكي شنيد يا بـا انگشـت، نـبض آن را احساس كرد. 18) جهت تحت فشار قرار دادن شريان براكيال هنگام خونريزي، بهترين محل كه بيشترين كـارايي را دارد، قسـمت ميـاني بـازو است؛ چون در اين محل شريان سطحي است (شريان روي عضله كوراكوبراكياليس قرار گرفته است). 19) تزريق داخل عضلاني به عضله سه سر بازويي، ممكن است به عصب راديال آسيب برساند. 20) در صورت آسيب به عصب راديال، فرد قدرت بازكنندگي مچ دست را از دست ميدهد (Wrist drop)

آناتومی کتف

مفاصل مرتبط با استخوان اسکاپولا: 

استخوان اسکاپولا به واسطهی داشتن زائده آکرومیون و حفره گلنوئید، با اسـتخوان هـای کلاویکـل و هـومروس بترتیـب تشـکیل

مفاصل آکرومیوکلاویکولار و گلنوهومرال (یا مفصل شانه) را میدهد. در مفصل شانه بعلـت شـل بـودن کپسـول مفصـلی، دامنـه حرکات زیاد است، اما بدلیل عمق کم حفره گلنوئید و عدم حمایت عضلات کلاهک چرخاننده در قسمت تحتانی، احتمال دررفتگی این مفصل بیش از سایر مفاصل بدن میباشد.  

□ نکته: در اثر درفتگی مفصل شانه، ممکن است عصب آگزیلاری آسیب ببیند که در این صورت: عضلهی دلتوئید

فلج، ابداکشن بازو غیرممکن، شانه حالت مدور خود را از دست داده و قسمت تحتانی عضله دلتوئید بـدون حـس می شود.

عروق و اعصاب مجاور با استخوان اسکاپولا:

 

A) شریان آگزیلاری (Axillary.A): این شریان ادامه شریان ساب کلاوین میباشد و از کنار خارجی دنده اول شـروع شـده و درمحاذات

کنار تحتانی عضله ترس ماژور خاتمه مییابد. در این ناحیه (کنار تحتانی عضله ترس ماژور)، شریان آگزیلاری تبدیل بـه  شریان بازویی یا براکیال میشود.  

عضله پکتورالیس مینور از جلوی شریان آگزیلاری میگذرد و این شریان را به سه قسمت تقسیم میکند.

 

قسمت اول شامل، شریان توراسیک (Thoracic) فوقانی، قسمت دوم شامل شریان های توراکوآکرومیـال و توراسـیک خـارجی و

قسمت سـوم شـامل شـریان هـای سـاب اسـکاپولار، سـیرکومفلکس هـومرال قـدامی (Anterior Humeral Circumflex) و  سیرکومفلکس هومرال خلفی (Posterior Humeral Circumflex) میباشد.  

B) ورید آگزیلاری (Axillary.V): ورید آگزیلاری از بهم پیوستن دو ورید همراه (Venae comitantes) شـریان براکیـال بـا و ور

ید بازیلیک بوجود آمده، سپس ورید آگزیلاری در راستای لبه داخلی شریان آگزیلاری صعود کرده و در لبـهی خـارجی دنـده ا ول به ورید ساب کلاوین تبدیل میشود.  

C) عصب سوپرااسکاپولار (Suprascapular.N): این عصب از بریدگی سوپرااسکاپولار (زیر رباط عرضی) عبور میکند.

 

نکات مهم در مورد عروق و اعصاب مجاور با استخوان اسکاپولا:

 

1) ورید سفالیک به ورید آگزیلاری میریزد.

 

2) ضربان شریان آگزیلاری در قسمت پایینی دیواره خارجی زیر بغل قابل لمس است.

 

3) شریان آگزیلاری در اثر انجام حرکاتی که با نیرو همراه است، ممکن است آسیب جدی ببیند.

 

4) از آنجائیکه غلاف آگزیلاری، ورید آگزیلاری را احاطه نمی کند، لذا ایـن وریـد هنگـام افـزایش فشـار خـون، توانایی انبساط 

زیادی را دارد.    

تکنیک های تصویربرداری پزشکی از استخوان اسکاپولا    رادیوگرافی از استخوان اسکاپولا: رادیوگرافی از این استخوان، معمولا به روش AP و Y- Scapula صورت میگیرد. در روش Y- Scapula در حالت نرمال سـر ا ستخوان بازو باید بین زوائد آکرومیون و کوراکوئید باشد. اگر سر استخوان بازو زیـر زائـده کوراکوئیـد (Subcoracoid) باشـد، د ررفتگی قدامی صورت گرفته است، ولی اگر سر استخوان بازو زیر زائده آکرومیـون (Subacromion) باشـد، دررفتگـی خلفـی صورت گرفته است. 

آناتومی اسکاپولا

نکات مهم در مورد عضلات و لیگامان های متصل به استخوان اسکاپولا:    

1) عضلات ساب اسکاپولاریس، تـرس مینـور، سوپرااسـپیناتوس و اینفرااسـپیناتوس تشـکیل کلاهـک چرخاننـده (Rotator cuff) را در ناحیه شانه میدهند. این عضلات کپسول مفصلی شانه را تقویـت مـیکننـد (روتـاتور کـاف  محل شایعی برای تاندونیت (التهاب و عفونت تاندون) است که موجب درد شدید در ناحیه شانه میشود).

2) نقطه ی ضعف مفصل شانه در قسمت پایین آن و به تبع آن دررفتگی مفصل شانه به سمت پایین میباشد؛ زیـرا عضلات

 تشکیل دهنده کلاهک چرخاننده، کپسول مفصلی شانه را بجز قسمت پایین آن، تقویت میکنند. نکته قابل ذ کر این است که دررفتگی های مفصل شانه به دو صورت قدامی و خلفی میباشد که درفتگی قدامی بسیار شـایع  میباشد.   3) در صورتی که عضله سراتوس انتریور فلج شود، استخوان اسکاپولا دچار حالت بـالی (Winging) مـیشـود. بـه عبارتی، کنار داخلی (Vertebral) بیش از حد طبیعی برجسته میشود. نتیجه مهم فلج این عضـله، عـدم ابداکشـن (Abduction) بازو میباشد. 4) دور کردن (Abduction): دور کردن عضو از خط میانی بدن میباشد. 5) نزدیک کردن (Adduction): نزدیک کردن عضو به خط میانی بدن میباشد.

آناتومی کتف

آناتومی استخوان کتف(اسکاپولا)

 

الف) استخوان شناسي : 

استخوان اسكاپولا (كتف يا شانه)، استخواني پهن و مثلثي شكلي است كه در خلف، بالا و خارج سينه قرار دارد. اين استخوان داراي دو سطح قدامي (دنده اي) و خلفي ميباشد. از ويژگي هاي اين استخوان داشتن 3 زاويـه ( فوقـاني، تحتـاني و خـارجي) و 3 كنـارهفوقاني، داخلي (يا مهره اي) و خارجي (يا زير بغلي) و 3 زائده (خار اسكاپولا، آكروميون و كوراكوئيـد) مـيباشـد.ايـن اسـتخوان بـا استخوان هاي كلاويكل و هومروس، بترتيب تشكيل مفاصل آكروميوكلاويكولار و گلنوهومرال (مفصل شانه) را ميدهد.

 

 نكات مهم آناتومی استخوان اسكاپولا:

1) استخوان اسكاپولا معادل قسمت ايليوم (Ilium) لگن در اندام تحتاني است و زائده كوراكوئيد، معـادل قسـمت ايسكيوم (Ischium) لگن ميباشد.

 

2) كناره فوقاني كوتاهترين كناره بوده و بريدگي سوپرااسكاپولار در اين كناره قرار دارد. اين بريدگي توسط يـك رباط عرضي به سوراخ تبديل ميشود (با عبور رباط عرضي از روي اين بريدگي، سوراخي ايجاد ميشود) كه از زيررباط فوق، عصب سوپرااسكاپولار و از روي اين رباط، شريان سوپرااسكاپولار عبور ميكند.

 

3) كنار خارجي ضخيم بوده و كنار داخلي از زاويه فوقاني تا زاويه تحتاني امتداد دارد.

 

4) به زاويه خارجي، زاويه گودالي (Glenoid Angle) نيز ميگويند.

 

5) زاويه فوقاني توسط عضله دلتوئيد و زاويه تحتاني توسط عضله لاتيسيموس دورسي پوشيده ميشود.

 

6) خار اسكاپولا، برآمدگي استخواني مثلثي شكل ميباشد كه سطح خلفي اسكاپولا را به دو حفره سوپرااسـپاينوس و اينفرااسپاينوس تقسيم ميكند.

 

7) اسكاپولا بين دنده هاي دوم تا هفتم قرار دارد.

 

8) آكروميون انتهاي خارجي خار اسكاپولا ميباشد و بالاترين نقطه اندام فوقاني است.

 

9) جهت زائده كوراكوئيد، به سمت جلو، بالا و كمي خارج است.

 

10) زاويه تحتاني اسكاپولا در محاذات زائده خاري مهره هفتم سينه (T7) است.

 

11) كنار فوقاني اسكاپولا در محاذات مهره اول سينه (T1) است.

 

12) انتهاي داخلي خار اسكاپولا، در محاذات مهره سوم سينه (T3) است.

 

13) نوك زائده كوراكوئيد استخوان اسكاپولا در دو الي سه سانتيمتري زير استخوان كلاويكل قرار دارد.

 

14) رابط بين حفرات سوپرااسپاينوس و اينفرااسپاينوس، بريدگي اسكاپولار بزرگ است.

 

15) اسكاپولا داراي يك مركز اوليه و شش مركز ثانويه استخوان سازي ميباشد.

 

16) نقاط مهم شكستگي اسكاپولا عبارتند از: شكستگي زائده كوراكوئيد، زائده آكروميون، تنه و گردن اسكاپولا.

 

ب) اتصال عضلات و ليگامان ها به استخوان اسكاپولا :

 

A) عضله ساب اسكاپولاريس ( Subscapularis.m) : مبدأ آن از دو سوم داخلي حفره ساب اسكاپولار است.

 

B) عضله سوپرااسپيناتوس (Supraspinatus.m) : مبدأ آن از دو سوم داخلي حفره سوپرااسپاينوس است.

 

C) عضله اينفرااسپيناتوس (Infraspinatous.m): مبدأ آن از دو سوم داخلي حفره اينفرااسپاينوس است.

 

D) عضله دلتوئيد (Deltoid.m): مبدأ آن از كنار خارجي آكروميون و لبه پاييني ستيغ خار اسكاپولا است.

 

E) عضله تراپزيوس (Trapezius): به كنار داخلي آكروميون و لبه بالايي ستيغ خار اسكاپولا ميچسبد.

 

F) عضله سراتوس انتريور (Serratus.Ant): به سطح قدامي كنار داخلي (Vertebral) ميچسبد.

 

G) عضله ترس مينور (Teres minor): مبدأ آن از دو سوم فوقاني برجستگي سطح خلفي كنار خارجي (Axillary) ميباشد.

 

H) عضله ترس ماژور (Teres major): مبدأ آن از يك سوم تحتاني برجستگي سطح خلفي كنار خارجي ميباشد.

 

I) عضله لواتور اسكاپولا (Levator scapula): به سطح خلفي كنار داخلـي، از زاويـه فوقـاني تـا ريشـه (Root) خـار اسـكاپولا ميچسبد.

 

J) عضله رومبوئيد كوچك (Rhomboideus minor): به سطح خلفي كنار داخلي (مجاور ريشه خار) ميچسبد.

 

K) عضله رومبوئيد بزرگ (Rhomboideus major): به سطح خلفي كنار داخلي (بـين ريشـه خـار و زاويـه تحتـاني اسـكاپولا) ميچسبد.

 

L) سر دراز عضله دو سر بازويي (Long Head of Biceps Brachi): مبدأ آن از تكمه سوپراگلنوئيد است.

 

M) سر كوتاه عضله دو سر بازويي (Short Head of Biceps Brachi): مبدأ آن از قسمت خارجي نوك زائده كوراكوئيد است.

 

N) سر دراز عضله سه سر بازويي (Long Head of Triceps Brachi): مبدأ آن از تكمه اينفراگلنوئيد ميباشد.

 

O) عضله كوراكوبراكياليس (Coracobrachialis): مبدأ آن از قسمت داخلي نوك زائده كوراكوئيد است.

P) عضله پكتوراليس كوچك (Pectoralis minor): به كنار داخلي و سطح بالايي زائده كوراكوئيد ميچسبد.

آناتومی ترقوه

استخوان ترقوه(کلاویکل)

الف)استخوان شناسی

استخوان كلاويكل ( ترقوه، چنبر يا Collar Bone) به صورت زير جلدي و به شكل حرف S خوابيـده مـيباشـد كـه در ريشـه

گردن بين استخوان هاي كتف و جناغ قرار ميگيرد و وزن اندام فوقاني را به تنه انتقال ميدهد. داراي دو انتهاي داخلي (اسـترنال)و

 خارجي (آكروميال) و يك بخش مياني سيلندري شكل بنام تنه ميباشد. تنه به دو قسمت يك سوم خـارجي و دو سـوم داخلـي تقسیم

 ميشود.

در سطح تحتاني يك سوم خارجي، تكمه كونوئيد (Conoid Tubercle) و تيغه تراپزوئيـد (Trapezoid Crest) قـرار دارد. در

سمت خارجي سطح تحتاني دو سوم داخلي تنه، ناودان ساب كلاوين قرار دارد

نكات مهم آناتومي استخوان كلاويكل

1) كلاويكل، تنها استخوان بلندي است كه در بدن بصورت افقي قرار گرفته است.

2) كلاويكل، اولين استخواني است كه در بدن تشكيل ميشود (هفته پنجم يا ششم جنيني).

3) اين استخوان، حفره (كانال) مركزي (Medulla) ندارد.

4) تنها استخوان بلندي است كه استخوان سازي داخل غشايي و دو مركز اوليه استخوان سازي دارد.

5) در جنس مونث، استخوان كوچكتر، نازكتر و انحناهاي كمتري دارد و انتهاي خارجي كمي پـايين تـر از انتهـاي 

داخلي است.

6)اين استخوان بدليل زير جلدي بودن و عدم حفاظت كافي توسط عضلات، در معرض خطر شكستگي قرار دارد.

7) شايع ترين محل شكستگي استخوان، محل اتصال دو سوم داخلي و يك سـوم خـارجي تنـه اسـت كـه در اثـرافتادن روي شانه صورت ميگيرد. درمان اين شكستگي، بانداژ به شكل 8 ميباشد.

8) داراي يك سوراخ تغذيهاي در لبه خارجي ناودان ساب كلاوين ميباشد كه شاخهاي از شريان سوپرا اسكاپولار 

 را دريافت ميكند.

9) اين استخوان در بالاي دنده اول قرار دارد.

10) كلاويكل داراي دو مركز اوليه و يك مركز ثانويه استخوان سازي ميباشد.

ب ) اتصال عضلات و ليگامان ها به استخوان كلاويكل:

A) عضله دلتوئيد (Deltoid.m): عضله مثلثي شكل بوده كه به كنار قدامي يك سوم خارجي تنه كلاويكل ميچسبد. ايـن عضـله از عصب آگزيلاري، عصب ميگيرد.  

B) عضله تراپزيوس (Trapezius.m) : به كنار خلفي يك سوم خارجي تنه كلاويكل ميچسبد. 

C) عضله پكتوراليس ماژور (Pectoralis major.m) : به كنار قدامي دو سوم داخلي ميچسبد.

D) عضله استرنوكلئيدوماستوئيد (Sternocleidomastoid.m): به سطح فوقاني دو سوم داخلي ميچسبد. 

E) ليگامان كوستو - كلاويكولار (Costo-clavicular.Lig) : به توبروزيتي دندهاي ميچسبد. 

F) عضله ساب كلويوس (Subclavius.m) : به ناودان ساب كلاوين ( سطح تحتاني يك سوم مياني) ميچسبد. 

G) فاسياي كلاوي پكتورال (Clavipectoral Fascia) : به لبه هاي ناودان ساب کلاوین میچسبد

نكات مهم در مورد عضلات و ليگامان هاي متصل به استخوان كلاويكل

1) تزريق هاي داخل عضلاني در عضله دلتوئيد انجام ميگيرد. براي جلوگيري از آسيب عصـب آگـزيلاري، بايـد

 این تزريق ها در نيمه پاييني عضله انجام شود.

2) اگر عضلهي دلتوئيد فلج شود، دور كردن (Abduction) بازو از تنه غير ممكن ميشود. 

3) ليگامان هاي كونوئيد و تراپزوئيد باعث انتقال وزن اندام فوقاني به كلاويكل ميگردند. 

4) علت مدور بودن نوك شانه، عضله دلتوئيد ميباشد. 

ج) مفاصل مربوط به استخوان كلاويكل: 

اسخوان كلاويكل با استخوان هاي اسكاپولا و استرنوم تشكيل مفاصل آكروميوكلاويكولار و استرنوكلاويكولار را ميدهد 

-نکات مهم در مورد مفاصل مربوط به استخوان كلاويكل   

1) چون سه عنصر در تشكيل مفصل استرنوكلاويكولار شركت مـيكننـد، لـذا ايـن مفصـل، يـك مفصـل مركـب

محسوب ميگردد. 

2) اگر دررفتگي مفصل آكروميو كلاويكولار صورت گيرد، جهت دررفتگي به سمت بالا است ولي اگـر دررفتگـي

مفصل استرنوكلاويكولار صورت گيرد، جهت دررفتگي به سمت جلو است. 

3) ليگامان كوستو _ كلاويكولار مانع از دررفتگي به سمت عقب مفصل استرنوكلاويكولار ميشود.

د) عروق و اعصاب مجاور با استخوان كلاويكل :

A) شريان ساب كلاوين (Subclavian.A): شريان ساب كلاوين كه از زير ترقوه ميگذرد، در سمت راست از تنه براكيوسـفاليك و

 در سمت چپ از قوس آئورت منشأ ميگيرد و از سطح خلفي فوقـاني اولـين قسـمت شـريان سـاب كلاويـن، شـريان مهـرهاي (

Vertebral.A) جدا ميشود. شريان هـاي مهـرهاي سـمت راسـت و چـپ در قسـمت پـل مغـزي، تشـكيل شـريان قاعـدهاي (

Basilar.A) را ميدهند.  

B) وريد سفاليك (Caphalic.V): اين وريد،از سمت خارجي شبكه وريدي پشت دست (دورسال) منشأ گرفتـه و بـه سـمت بـالا 

جهت ميگيرد كه سرانجام به وريد آگزيلاري تخليه ميشود.  

نكته: عصب سوپراكلاويكولار از شاخه هاي سطحي شبكه گردني ميباشد كه در سطح استخوان كلاويكل قـرارميگيرد.

تكنيك هاي تصويربرداري پزشكي از استخوان كلاويكل  

A) راديوگرافي از استخوان كلاويكل:

راديوگرافي از استخوان كلاويكل به دنبال شكستگي، تروما و درد نقرسي كلاويكل (Cleidagra) در خواست ميشود. راديـوگرافي در وضعيت (AP- Axial (Weight Bearing صورت ميگيرد. (نماي اختصاصي براي اين اسـتخوان، لوردتيـك (Lordotic) ميباشد). 

 

نكته: معمولا در راديوگرافي از مفصل آكروميو كلاويكولار، به دست هاي بيمار، دو وزنه متصل ميكنند.

 

 

آناتومس اندام فوقانی

 

اندام فوقاني (Upper Limb)  

 

اندام فوقاني از چهار بخش مهم تشكيل شده است كه عبارتند از:

 (Shoulder (omo) Girdle) شانهاي كمربند (1

 (Arm or Brachium) بازو (2

 (Forearm or Antebrachium) ساعد (3

 (Hand or Manus) دست (4

□ نكته: هر كدام از اندام فوقاني راست و چپ داراي 32 عدد استخوان ميباشـند كـه مجموعـا 64 اسـتخوان از

206 استخوان كل بدن (31٪ ) را تشكيل ميدهند.

کمربندشانه ای(shoulder girdle)

كمربند شانهاي شامل استخوان هاي كلاويكل و اسكاپولا است كه در مفصل آكروميوكلاويكولار به يكديگر مفصل ميشوند.

□ نكته: كمربند شانهاي در اندام فوقاني، معادل كمربند لگني در اندام تحتاني مـيباشـد. از دو اسـتخوان تشـكيل

دهنده كمربند شانه اي، فقط استخوان كلاويكل با اسكلت محوري مفصل ميشود (توسـط مفصـل جنـاغي _ترقـوه

اي). كمربند شانهاي شامل 2 مفصل آكروميو كلاويكولار و استرنو كلاويكولار ميباشد.